- دوازده روز پیش در چنین ساعاتی سفارت انگلیس در تهران به اشغال دانشجویان
خودجوش درآمد.
- در چنین روزی عده ای از آگاهان به عده ای از آقایان گفتند: شما که با انگلیزا سری از هم سوایین ،شما که مذاکرات نیک براونی دارین ، دیگه چرا اشغال و..؟! و جواب شنفتند : دعوای خونوادگیه شما دخالت نکن!
- در چنین روزی احمد توکلی نماینده تهران گفته بود : ما قانون علیه انگلیس تصویب کردیم
اما نگفتیم که سفارت را اشغال کنند . آگاهان در آن روزها که هنوز پ ن پ اینقدر خز
نشده بود به وی گفتند:پ ن پ!می خواستید برای اشغال سفارت هم قانون تصویب کنید!
- در این روز عده ای از تولیدکنندگان و صنوف مختلف با امضای طوماری خواستار اشغال
سفارت چین توسط حرکت خودجوش دانشجویی و قطع رابطه با این کشور شدند!
- در چنین روزی نماینده دیگری گفته بود : تسخیر سفارت انگلیس در حمایت از مردم این
کشور بود . عده ای از خودجوش ها به وی گفتند : حاجی! نمیشه هر هفته از یکی از
ملل مظلوم جهان حمایت کنیم ؟!
- در چنین روزهایی روح دایی جان ناپلئون در همه جا به وفور رویت می شد. بطوریکه حتی
قرمزهای پایتخت اعلام کردند اسنادی از رابطه عزیز محمدی (عامل باخت اخیرشان) با
سفارت در دست دارند و آبی ها هم اعلام کردند مدارکی در دست دارند که ثابت
می کند استعمار پیر در ۶ تایی شدنشان در سال ۵۲ دست داشته است !
بسی باعث تلطیف روحیه ما شد.
واقعااا!!
دایی جان ناپلئون رو خوب اومدی
سپاس
سلام
بابا منم اسنادی دارم که ثابت میکنه توی ریختن موهای سر منم نقش داشتن انگلیزیا.
ببینم این صنوف و آبی و قرمزها بعدا مثل تسخیر کنندگان به غلط کردن نیافتادن؟
سلام
شک نکن کار کار انگلیساس!
غلط نکنم نه هنوز!
چیزی که توی این مملمت تمومی نداره خریته خریت اقا جان
مرحوم دایی جان
بعله
دروغ چرا؟ تا قبر آ... آ... آ...
این چین را خوب اومدی. پیشنهادش هم دادم. سر کلاس گفتم. بعد کلی تحلیل کردیم و فهمیدیم رسما باید قبر خودمون را بکنیم. چون فعلا فقط به لطف اجناس چینی هست که هنوز خورده نانی سر سفره مون پیدا میشه.
واقعا ؟!! پس اگه خواستن سفارتشو بگیرن باید دفاع کنیم ازش!!
فکر کن اگر یه گوشه دنیا چنین بلایی سر سفارتخانه ایران می آمد، الان این آقایان داشتند لشکر کشی می کردند .... باز هم انگلیزیا اقایی کردند ...
واقعاً مردم بیماری هستیم ...
جابناکتر اینکه هممون فک می کنیم دکتریم!!
دلم می خواهد عزیزم
دلم می خواهد
تمام تلفن های جهان را
تو برداری
برداری که نگویم خسته ام
یا نگویم که جهان
چمدانیست روی دوشم
بی که در ایستگاهی زمین گذاشته باشم اش
بگویم که:ای ،به لطف شما
هستیم،زنده مانده ایم
اصلا میان ماندن و در ماندن
یک در بسته مگر فاصله نیست؟
دلم می خواهد عزیزم
دلم می خواهد
به هر دری که می کوبم
پشت اش تو منتظر ایستاده باشی.
سلام. دوست من برای صرف سپیده با بوی لیمو دعوت می شوید. وقت اگر بود و حوصله داشتید تشریف بیاورید.
سلام
برای هر نوع صرفی در خدمتیم
از سپیده با بوی لیمو تا سیرابی با آب لیمو !
خیلی قشنگ بود !! متن رو میگم و طنز غنی و درست و درمون و استخوان داری که توش بود به من هم سری بزنی حوصله ات سر نمیره
سپاس
و سپاس
سر می زنیم
و چند روز پس از چنین روزی عاملان به پا خواستگی در سفارت به ... خوردن واداشته شدند.
شکر!
عزیزم اصلا خودتان را نگران نکنید شعرهای ما همچین راست هم نیست گاهی فقط شعره مثل این بار البته معره
نگران می شویم خوب۱
دست خودمان که نیست